پاسخ به شیوه دوم
بعضیها بنا بر روایت صحیح بخاری، که در آن کلمات «غضبت فاطمة فهجرته فلم تکلمه حتی ماتت...» به کار رفته است، ادعا میکنند که در میان حضرت فاطمه و حضرت ابوبکر رابط? حسنه وجود نداشته، بلکه بر عکس در میان آنان رنجش و ناخشنودی حکمفرما بوده است، و در مورد تضییع حق فاطمه توسط خلیفه اول از همین روایت استدلال میکنند. لذا برای روشن شدن حقیقت امر به بررسی و تحقیق علمی این روایت خواهیم پرداخت.
اولاً: کلماتی چون «غضبت و هجرت و لم تتکلمه و غیره» جزو اصلی روایت مذکور نیست، بلکه «ظن راوی» محسوب میشود. نوشته و تحقیقات بعضی از دانشمندان و محدثان مؤید این نظریه است. مولانا رشیداحمد گنگوهی(رح) از دانشمندان و محدثان بزرگ شبه قارههند در «لامع الدراری علی جامع البخاری» میفرماید: «قوله: فغضبت فاطمة... هذا ظن من الروای حیث استنبط من عدم تکلمها إیاه أنهاغضبت علیه»؛ فرمود: «فغضبت فاطمه...» برداشت راوی است که از عدم صحبت فاطمه با ابوبکر صدیق استنباط کرده است.
مولانا اشرفعلی تهانوی(رح) در «فتاوای امدادیه» در توجیه روایت مورد بحث نوشته: «علمای محققین «لم تتکلم» را برای معنی عدم تکلم در همین امر (در مسئله مطالبه ارث) حمل کردهاند و اگر بپذیریم که عدم تکلم بر معنی متبادر حمل شود، باز هم دلیل بر این نمیشود که این هجران بر اثر کدورت و ملالت خاطر بوده و اگر در روایتی تصریح هم شده باشد، ممکن است «ظن راوی» باشد.
ثانیاً: ممکن است در ذهن خوانندگان گرامی این سؤال خطور کند که آیا ممکن است در «صحیحین» ظن راوی به کار رفته باشد؟ در پاسخ به این پرسش علمای حدیث گفتهاند: در صحیحین در کنار روایات صحیح، در بعضی موارد ظن راوی نیز دیده میشود.
علامه سید انورشاه کشمیری(رح) در «فیض الباری علی صحیحالبخاری» میفرمایند: «و أیّ اعتماد به ـ بالتاریخ ـ إذا لم یخلص الصحیحانعن الاوهام حتی صنفوا فیها کتباً عدیدة فأین التاریخ الذی یدَوَّنُ بأفواه الناس و ظنون المؤرخین لا سند لها و لا مدد...»؛ ایشان میفرمایند: وقتی صحیحین ـ بخاری و مسلم ـ از اوهام راوی خالی نیستند و علما درباره اوهام راوی در صحیحین کتابها نوشتهاند، پس چه اعتمادی به کتابهای تاریخ است که از زبان مردم و گمانهای مؤرخین و بدون سند نوشته شدهاند.
لذا وقتی در روایت صحیح امکان ظن راوی موجود است و به ویژه در روایت مورد بحث علمای بزرگ حدیث هم نوشتهاند که در آن ظن راوی به کار رفته، به سهولت میتوان گفت: در این روایت کلماتی که دال بر رنجش و خشمگین بودن فاطمه زهرا است، ظن راوی است و از اصل روایت که گوینده آن حضرت عایشه رضیالله عنها است خارج میباشد.
اکنون سؤال این است که آن راوی که ظن و برداشت خود را در روایت مورد نظر به کار برده کیست؟ قبلاً گفتیم که با بررسیهایی که انجام گرفته و تحقیقاتی که شده منبع و گویند? کلماتِ مدرج در روایت، ابنشهاب زهری است. چون کلماتی از قبیل «غضبت و لم تتکلمه و غیره» فقط در مرویات ابنشهاب زهری دیده میشود، و غیر از ابنشهاب تمام راویانی که روایات «مطالبه فدک و خمس و توریث» را روایت کردهاند، چنین کلماتی در مرویات خود به کار نبردهاند.
به کار بردن کلمه مدرج به این دلیل است که در بعضی موارد در روایت مورد بحث کلمه «قال» به کار رفته و بعد از آن کلمات «غضبت و لمتتکلمه و غیره...» درج شده که این خود دلیل بر آن است که کلمات مورد نظر مقول? حضرت عایشه رضیالله عنها نیست و گویند? آن کلمات فاعل «قال» ـ که مَرد است ـ میباشد. زیرا اگر فاعل «قال» عایشه صدیقه بود، طبق قاعد? زبان عربی فعل باید به صورت مؤنث یعنی «قالت» به کار میرفت.
مولانا محمد نافع تمام روایات مطالبه فدک و غیره را که در کتابهای اهلسنت روایت شده، در کتاب «رحماء بینهم» جلد اول به طور فهرستوار ذکر کرده و تحقیقات خود را بر آن روایات بیان کرده که ذیلاً خدمت خوانندگان محترم عرضه میشود.
مرویات مورد بحث کلاً در 36 جا ذکر شده که خلاص? آن چنین است:
1ـ المصنف لعبد الرزاق،1 مورد
2ـ صحیح بخاری،5 مورد
3ـ مسلم،2 مورد
4ـ مسند امام احمد،5 مورد
5ـ طبقات ابن سعد،2 مورد
6ـ مسند ابی عوانه اسفراینی،3 مورد
7ـ ترمذی،2 مورد
8ـ ابوداود،4 مورد
9ـ نسائی،1 مورد
10ـ المتقی لابن جارود،1 مورد
11ـ شرح معانی الاثار للطحاوی،1 مورد
12ـ مشکل الاثار للطحاوی،1 مورد
13ـ السنن الکبری للبیهقی،6 مورد
14ـ تاریخ الامم و الملوک لابن جریر طبری،1 مورد
15ـ فتوح البلدان لبلاذری،1 مورد
این روایات در بعضی موارد به طور مفصل و در بعضی موارد به طور مجمل ذکر شده است. از تحقیق و بررسی چنین بر میآید که در 11 مورد در سندِ روایت، ابنشهاب زهری نیست و اصل روایت هم از حضرت عایشه صدیقه رضیالله عنها نقل نشده، بلکه از افراد دیگری مانند ابوهریره، ابوالطفیل عامربن واثله، امهانی و غیره نقل شده، و در هیچ جایی از این 11 مورد کلمهای که دال بر کدورت و رنجش در میان آن دو بزرگوار باشد، به کار نرفته است،. و در 25 مورد دیگر که در سند آنها ابنشهاب زهری است روایات به گونههای مختلفی روایت شده؛ در 9 مورد با وجود آن که ابنشهاب زهری در سند روایت است، روایت طوری نقل شده که کلمات مورد بحث در آن دیده نمیشود، و در موارد دیگری که ابنشهاب زهری در سند موجود است و کلمات جنجال برانگیز هم در آن به کار رفته، در بعضی موارد، کلمات مورد بحث بعد از «قال» دیده میشود و چنان که گفتیم مقول? حضرت عایشه صدیقه رضیالله عنها نیست و گویند? آن فاعل «قال» است و این «قال» را معمربن راشد یا کسی دیگر از شاگردان ابن شهاب زهری در روایت اضافه کرده و گویند? این کلمات ابنشهاب زهری است.
البته بعضی از شاگردان ابن شهاب در موارد متعددی لفظ «قال» را حذف کردهاند.
اکنون بعضی از روایاتی که در آن لفظ «قال» به کار رفته است خدمت خوانندگان گرامی بیان میشود:
(1) عبدالرزاق در «المصنف» روایت را چنین نقل کرده است:
«أخبرنا عبدالرزاق عن معمر عن الزهری عن عروة عن عایشة أن فاطمة و العباس أتیا أبابکر یلتمسان میراثهما من رسول الله صلی الله علیه و سلم و هما حینئذ یطلبان أرضه من فدک و سهمه من خیبر، فقال لهما أبوبکر: سمعت رسول الله صلی الله علیه و سلم یقول: «لانورث ما ترکنا صدقة إنما یأکل آل محمد صلی الله علیه و سلم من هذا المال و إنی و الله لا أدع أمراً رأیت رسول الله صلی الله علیه و سلم یصنعه إلا صنعته «قال» فهجرته فاطمة فلم تکلم فی ذلک حتی ماتت فدفنها علی لیلاً و لم یؤذن بها أبابکر(رضی الله عنه)».
(2) در «مسند ابیعوانه» جلد چهارم صفحه 145 و 146 در باب أخبار الدالة علی الاباحة أن یعمل فی أموال من لم یوجف علیه الخیل، چاپ مؤسسه دایرة المعارف حیدرآباد دکن، به عینه همین روایت با تفاوتی جزئی در اول سند و در آخر متن نقل شده است.
(3) علامه ابوبکر احمد بن الحسین البیهقی در جلد ششم «السننالکبری» از عبدالله بن یحیی بن عبدالجبار و او از اسماعیل بن محمد الصغار و او از احمد بن منصور و از عبدالرزاق به عینه همین روایت را نقل کرده، البته در آخر متن این روایت بعد از لفظ «قال» «فغضبت فاطمة رضیالله عنها فهجرته فلم تکلم حتی ماتت فدفنها علی لیلاً و لم یؤذن بها أبابکر...» به کار رفته است.
(4) امام بخاری در جلد دوم و در کتاب الفرایض روایت را چنین نقل کرده: «حدثنی عبدالله بن محمد قال حدثنا هشام قال أخبرنا معمر عن الزهری...» و در آخر متن میگوید: «... قال فهجرته فاطمة فلم تکلمه حتی ماتت.»
(5) امام مسلم در جلد دوم باب حکم الفیء از ابنشهاب زهری از عروة از عایشه صدیقه رضیالله عنها این روایت نقل نموده و در پایان روایت این عبارت را به کار برده: «... قال فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت...»
(6) محمد بن جریر طبری در تاریخ الامم و الملوک از ابوصالح الضراری و از عبدالرزاق به عینه روایت مذکور را نقل نموده و در آخر روایت میگوید: «.. قال فهجرته فاطمة فلم تکلمه فی ذلک حتی ماتت فدفنها علی لیلاً و لم یؤذن أبابکر..»
حافظ عمادالدین ابن کثیر در جلد پنجم البدایة و النهایة در باب بیان أنه علیه السلام قال: «لانورث» همین روایت را از امام بخاری نقل کرده، و در آن عبارتِ: «قال فهجرته فاطمة فلم تکلمه حتی ماتت» درج شده است.
ابن ابیالحدید شارح نهج البلاغه از علمای شیعه در بحث مطالب? فدک فصل اول از ابوبکر جوهری با سند چنین روایت کرده: «قال أبوبکر (الجوهری) أخبرنا أبوزید قال حدثنا اسحاق بن ادریس قال حدثنا محمد بن احمد عن معمر عن الزهری عن عروة عن عایشة...» متن روایت را کمافیالسابق روایت نموده، در آخر روایت چنین نقل کرده است: «قال فهجرته فاطمة فلم تکلمه حتی ماتت.»
خوانندگان محترم مشاهده میکنند که در این روایات الفاظ جنجال برانگیز بعد از لفظ «قال» به کار رفته است و فاعل «قال» حضرتعایشه رضیالله عنها نیست و از بررسی به عمل آمده مشخص شده که فاعل آن مَرد است و آن ابنشهاب زهری میباشد که بر مبنای برداشت خود از سکوت فاطمه رضیالله عنها چنین کلماتی به کار برده است.
شیوه عمل ابنشهاب زهری در بعضی روایات
در کتابهای تراجم و اسماء رجال، علما ابوبکر محمد بن مسلم بن عبدالله بن شهاب زهری را مورد اعتماد و ثقه دانستهاند، او از دانشمندان و محدثین بزرگ محسوب میشود. با وجود این دربار? طرز عملش در روایات نوشتهاند که او بعضی اوقات روایات را از طرف خود تفسیر میکرد و در ضمن گاهی علامت تفسیر را حذف میکرد، در چنین صورتی اصل روایت با تفسیرش مخلوط میشد و مشخص نمیشد که اصل روایت کدام است و تفسیرش کدام.
علامه سخاوی این شیو? عمل ابنشهاب زهری را در «فتح المغیث» شرح الفیة الحدیث العراقی در بحث مدرج ذکر کرده است.
حافظ ابن حجر عسقلانی در «النکت» میفرماید: «کذا کان الزهری یفسر الاحادیث کثیراً و ربّما اسقط أداة التفسیر فکان بعض أقرانه دائماً یقول له: اِفصِل کلامکَ من کلام النبی صلی الله علیه و سلم إلی غیر ذلک من الحکایات.»
اکنون برای توضیح بیشتر چند روایت برای خوانندگان محترم ذکر خواهیم کرد، تا شیو? عمل ابنشهاب در بعضی روایات بیشتر روشن و آشکار گردد، و مشخص شود که بعضی از معاصرین زهری او را در این زمینه نصیحت میکردند.
امام بخاری در «تاریخ کبیر» جلد دوم به حواله امام مالک قول ربیعة بن ابی عبدالرحمن را درباره زهری چنین نقل کرده است: «قال عبدالعزیز بن عبدالله حدثنا مالک کان ربیعة یقول لابن شهاب إن حالتی لیس تشبه حالک أنا أقول برأیٍ من شاء أخذه و أنت عن النبی صلی الله علیه و سلم فتحفظ.»
خطیب بغدادی در کتاب «الفقیه و المتفقه» دو روایت را کاملاً با سند ذکر کرده است که با ملاحظه آن دو روایت برای خوانندگان گرامی شیو? کار زهری در بعضی روایات کاملاً آشکار خواهد شد.
روایت اول: «أخبرنا عثمان بن محمد بن یوسف العلاف أنبانا محمد بن عبدالله الشافعی حدثنا أبواسماعیل الترمذی حدثنی ابن بکیر حدثنا اللیث قال: قال ربیعة لابن شهاب یا ابابکر إذا حدثت الناس برایک فاخبرهم بأنه رأیک و إذا حدثت الناس بشیء من السنة فاخبرهم أنه سنة لایظنون أنه رأیک.»
روایت دوم: أخبرنا محمد بن الحسن بن الفضل القطان أخبرنا عبدالله بن جعفر ابن درستویه حدثنا یعقوب بن سفیان حدثنا محمد بن أبی زکریا أنبانا ابن وهب قال: حدثنی مالک قال: قال ربیعة لابن شهاب: إذا أخبرت الناس بشیء من رأیک فاخبرهم أنه رأیک.»
از گفتگوی ربیعه و ابنشهاب در این دو روایت، طرز عمل ابنشهاب برای خوانندگان محترم آشکار شده هیچ ابهامی برای آنان باقی نمیماند.
شمس الدین ذهبی هم در «تاریخ الاسلام» و «طبقات المشاهیر و الاعلام» گفتگوی ربیعه و ابنشهاب را ذکر کرده است، که خدمت خوانندگان محترم بیان میشود: «... قال الاویسی: قال مالک کان ربیعة یقول للزهری إن حالی لیست تشبه حالک قال: و کیف؟ قال: أنا أقول برأی من شاء أخذه و من شاء ترک، و انت تُحَدِّث عن النبی صلی الله علیه و سلم فیحفظ.»
هنوز هم ادامه دارد............
FPRIVATE "TYPE=PICT;ALT=miras_-"
عدهای اعتراض دارند که در کتابهای اهل سنت روایت شده که وقتی فاطمه رضیالله عنها نزد ابوبکر صدیق آمد و میراث پدرش ـ فدک و خمس خیبرـ را مطالبه کرد، ابوبکر صدیق(رضی الله عنه) از دادن میراث خودداری نمود و در جواب فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) شنیدم که فرمودند: «نحن معاشر الانبیاء لانورث ما ترکنا صدقه»؛ ما گروه انبیا از خود مال به ارث نمیگذاریم، مالی که از ما باقی میماند صدقه است؛ «فغضبت فاطمة فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت»؛ فاطمه خشمگین شد و ابوبکر را ترک کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت!
لذا از این روایات اهل سنت مشخص میشود که ابوبکر(رضی الله عنه) با خاندان رسول به ویژه با فاطمه رضیالله عنهاـ حداقل در آخرین روزهایزندگیـ رابطه خوبی نداشته است
.
اولاً: » ادامه دارد................
مولانا محمد نافع- ازعلمای برجسته پاکستان- از کتابهای متداول متون حدیث و تاریخ روایاتی را که در آن خشمگین و ناخشنود بودن و ترک سخن فاطمه رضیالله عنها با ابوبکر صدیق رضی الله عنه ذکر شده است را به طور کامل بررسی نموده است که تقریباً در شانزده مورد در متون حدیث و تاریخ روایاتی یافته که در آن چنین الفاظی به کار رفته است و در تمام آن روایات، ابن شهاب زهری، راوی روایت از عروة و او از عایشه صدیقه رضیالله عنها است، و به جز روایت ابنشهاب زهری از هیچ راوی دیگری روایتی که در آن الفاظ جنجالبرانگیز به کار رفته باشد، یافت نشده است.
ثانیاً: با بررسی و تعمق در روایات مذکور مشخص میشود که پس از نقل قول صدیق در جواب مطالبه فاطمه زهرا رضیالله عنهاـ که قول رسول خداصلی الله علیه و سلم «لانورث ما ترکنا صدقة» را ذکر کرد و فرمود: «انما یأکل آل محمد من هذا المال»- راوی عبارت «فهجرته فاطمة فلم تکلمه حتی ماتت» را بنابر برداشت خود در این روایت درج کرده است و عبارت مذکور قول عایشه صدیقه رضیالله عنها نیست، گویند? اینعبارت مَرد است، زیرا لفظ «قال» به کار رفته است. اگر قایل (گوینده) این عبارت عایشه صدیقه رضیالله عنها میبود باید مطابق قاعده عربی لفظ «قالت» به کار میرفت. لذا اکنون باید دید که گوینده این عبارت چه کسی است؟ از تحقیق و بررسی به عمل آمده و از آنجایی که فقط ابنشهاب زهری در روایات خود چنین کلماتی به کار برده است، مسلم و مشخص است که گوینده این عبارت هم ابنشهاب زهری است نه کسی دیگر.
ثالثاً: واقعیت چنین است که وقتی حضرت فاطمه زهرا رضیالله عنها در مقابل خواسته خود از جانب حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه پاسخ قانع کنندهای شنید، سکوت اختیار کرد و اعتراض نکرد. حافظ ابنکثیر در تاریخ البدایة میفرماید: «قد روینا أن فاطمة رضیالله عنها احتجت أاولاً بالقیاس و بالعموم فی الایة الکریمة فاجابها الصدیق بالنص علی الخصوص بالمنع فی حق النبی و انها سلمت له ما قال و هذا المظنون بها رضیالله عنها»؛ از روایات مشخص میشود که ابتداءً حضرت فاطمه رضیالله عنها برای طلب میراث پدرش، نبیاکرمصلی الله علیه و سلم، از قیاس وعموم آیه کریمه استدلال جست، اما وقتی در پاسخ وی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرمود: بنابر قول رسول صلی الله علیه و سلم پیامبر از عموم مسئل? وراثت مستثنی است و برای آنحضرت صلی الله علیه و سلم حکم خاصی است، حضرت فاطمه زهرا رضیالله عنها پذیرفت و قانع شد. و نسبت به حضرت فاطمه رضیالله عنها گمان هم همین است.
اما ابن شهاب زهری ـ که از عروة و وی از عایشه صدیقه رضیالله عنهاـ این روایت را نقل کرده است، بنابر برداشت و گمان خودش سکوت حضرت فاطمه رضیالله عنها را بر ناخشنودی و خشمگین شدنش حمل نموده و چنین الفاظی به کار برده است. در صورتی که سکوت همیشه نشان? ناراحتی و رنجش نیست، بلکه بر عکس آن ـ همانگونه که در میان عوام الناس مشهور است- میتوان آن راعلامت رضایت و خشنودی تلقی کرد. خلاص? سخن این که کلمات جنجال برانگیزی که دراین روایت به کار رفته در اصطلاح علمای حدیث «ظن راوی» ـ برداشت راویـ است، و گوینده این کلمات حضرت عایشه صدیقه رضیالله عنها نیست. لذا در تمام جاهایی که کلمات «غضبت، وجدت، هجرت و غیره» به کار رفته گوینده آن ابنشهاب زهری است نه امالمؤمنین حضرت عایشه صدیقه.
ناگفته نماند که شاگردان ابنشهاب زهری در چندین مورد از شانزده مواردی که در روایت چنین کلماتی به کار رفته، لفظ «قال» را حذف کردهاند. کلمات جنجال برانگیز هم اغلب بعد از لفظ «قال» به کار رفته است. که در پاسخ به شیوه دوم آن موارد بیان خواهد شد، و در اینجا نیازی به ذکر آن احساس نمیشود. خلاصه اینکه حضرت فاطم? زهرا بعد از شنیدن جواب ابوبکر صدیق رضی الله عنه هرگز خشمگین و ناراحت نشد و با شنیدن پاسخ حضرت ابوبکررضی الله عنه قانع شد و سکوت اختیار کرد. در روایاتی که الفاظ مورد بحث به کار رفته، برداشت ابنشهاب زهری است که در آن روایات درج شده. البته بر این مدعا شواهد و قراین متعددی موجود است که به ذکر بعضی از آنها میپردازیم. امام احمد در مسند خود در بحث مسندات فاطمه رضیالله عنها روایت کرده «... حدثنی جعفر بن عمرو بن أمیة قال: دخلت فاطمة علی ابی بکر، فقالت: اخبرنی رسول الله صلی الله علیه و سلم انی اول اهله لحوقاً به..»؛ حضرت فاطمه رضیالله عنها به نزد حضرت ابوبکرصدیق رضی الله عنه آمد و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و سلم به من گفته که از اهل بیتش من اولین کسی خواهم بود که بعد از رحلتش به او خواهم پیوست.از این روایت چنین بر میآید که:
اولاً: در میان آن بزرگواران دشمنی و رنجشی وجود نداشت، و گر نه چگونه به نزد یکدیگر میرفتند.
ثانیاً: حضرت فاطمه با حضرت ابوبکر صدیق صحبت معمولی نداشت، بلکه حدیث و گفته رسول خدا صلی الله علیه و سلم را که مای? خیر و برکت است برای وی بیان کرد و این خود دال بر آن است که آنان خیرخواهی یکدیگر را میخواستند.
ثالثاً: رسول خدا صلی الله علیه و سلم به حضرت فاطمه رضیالله عنها راز و سِرّی از اسرارش را بیان کرد و حضرت فاطمه رضیالله عنها بعد از رحلت پیامبر آن سِرّ را برای ابوبکررضی الله عنه بیان نمود. معمولاً دوست از شنیدن سِرّ دوست شادمان میشود، حضرت فاطمه رضیالله عنها سِرّ محبوب ـ رسول خداـ را برای محب ـ ابوبکر صدیق- بیان کرد تا او را خوشحال سازد.
رابعاً: از این روایت سخن گفتن فاطمه با ابوبکر ثابت شد، لذا «فلم تکلمه حتی توفیت» ظن راوی است و با واقعیت اصلاً تطبیق نمیکند و بر خلاف واقعیت است.
جای تعجب است که سران برخی کشورها اعتراض و تجمع مسالمتآمیز ملت را هم تحمل نمیکنند و به خواستههای آنها پاسخ نمی دهند
شنبه, 06 فروردین 1390 ساعت 19:02
شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، در بخشی از سخنان خود در مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان، حرکتها و جریانات جاری در خاورمیانه را حرکت بر علیه دیکتاتوری، خودکامگی، استبداد، ظلم، اجحاف و بیعدالتی عنوان کرد و برخورد سران برخی از کشورها با تجمعات و اعتراضات مسالمتآمیز ملتهایشان را مورد انتقاد قرار داد
.
ایشان ضمن اشاره به اوضاع کشور لیبی و کشتار بی امان مردم این کشور و با بیان اینکه معمرقذافی یک دیوانه است که ملت خودش را به گلوله میبندد و اعتراضات مسالمت آمیز آنان را با بمب و موشک پاسخ میدهد، خطاب به نمازگزاران حاضر در مسجد جامع مکی زاهدان گفت: دعا کنید که خداوند متعال شر این دیوانه و سایر دیوانههایی را که به ملت خود رحم نمیکنند، از سر ملتهای مسلمان کوتاه کند
.
.
دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده است که قید میکند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.
گرچه این مسئله از نظر صرفونحو دستوری بیاشکال است اما واقعیت اعجابآور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده میشود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده میشود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بیاشکال است، یعنی 24=24.
با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نمودهاست که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق میکند. به کلماتی که دفعات بهکار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:
دنیا 115 / آخرت 115
ملائک 88 / شیطان 88
زندگی 145 / مرگ 145
سود 50 / زیان 50
ملت (مردم) 50 / پیامبران 50
ابلیس 11 / پناه جستن از شر ابلیس 11
مصیبت 75 / شکر 75
صدقه 73 / رضایت 73
فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) 17
مسلمین ?1 / جهاد ?1
طلا 8 / زندگی راحت 8
جادو ?0 / فتنه ?0
زکات 32 / برکت 32
ذهن ?9 / نور ?9
زبان 2? / موعظه (گفتار، اندرز) 2?
آرزو 8 / ترس 8
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) 18 / تبلیغ کردن 18
سختی 11? / صبر11?
محمد (صلوات الله علیه) ? / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ?
مرد 2? / زن 2?
همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:
نماز 5، ماه 12، روز 3??
دریا 32، زمین (خشکی) 13
دریا + خشکی = 45=13+32
دریا = %1111111/71= 100 × 45/23
خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13
دریا + خشکی = % 00/100
دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 % از کره زمین را فراگرفته است.
آیا همه اینها اتفاقی است؟
سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟ قرآن هم دقیقاً همین را بیان میکند.